سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زندگی و درمان است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 91 مرداد 24 , ساعت 11:18 صبح
:. مناظره شیطان .:

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

بعد از آن که به شیطان امر شد: به آدم سجده کند و آن ملعون سرپیچى نمود و حاضر نشد که در برابر آدم سجده کند! فرشتگان با او گفت و گو کردند و او را سرزنش نمودند که چرا بر آدم سجده نکردى و به این وسیله خود را بدبخت و ملعون خدا و خلایق نمودى ؟
در جواب گفت : من قبول دارم که خداوند، هم آفریدگار من است و هم همه موجودات . او عالم ، قادر، حکیم و مدبر است ، از قدرت و مشیت و اراده او سؤ ال نمى شود؛ زیرا وقتى چیزى را اراده کند، فورا همان مى شود. الا این که 7 سؤ ال متوجه علم و حکمت او مى شود.
ملائکه گفتند: اى ملعون ! آن هفت سال که متوجه علم و حکمت خداوند است چیست ؟ شیطان گفت :
اول این که ، خداوند قبل از این که مرا خلق کند، مى دانست در آینده چه رفتارى از من سر مى زند (کفر و شرک و مخالفت با او) پس چرا از اول مرا آفرید؟ و حکمت خلقت من چه بود؟
دوم این که : حال که مرا به حکمت و اراده خلق نمود، چرا مرا مکلف نمود تا او را بشناسم و از او پیروى کنم ، چه حکمتى در تکلیف من بود؟ در حالى که نه اطاعت و بندگى ، و نه نافرمانى من ضررى به او نمى رسانید.
سوم ، حال که مرا خلق کرد و به اطاعت از خود واداشت ، و من هم او را شناختم و اطاعت نمودم ، چرا تکلیفم نمود که در مقابل آدم سجده کنم ؟ این چه دلیلى مى توانست داشته باشد؛ در حالى که سجده بر آدم ، بینش مرا نمى افزود؟
چهارم ، حال که مرا آفرید و به کارهایى فرمانم داد، من هم از روى دشمنى سجده نکردم ! چرا لعنتم کرد و مستحق عقاب دانست و از بهشت بیرونم راند؟ چه حکمتى بود که به چنین سرنوشتى دچارم نماید، با این که نه سودى براى او داشت و نه براى دیگرى ، مگر این که من زیان دیدم ؛ در حالى که من هیچ کار قبیحى را مرتکب نشده بودم . فقط گفتم : من غیر از تو را سجده نمى کنم . اطاعت و بندگى و سجده من فقط براى تو است ؟
پنجم ، آن گاه که مرا آفرید و به اطاعت از خود و سجده بر آدم واداشت و من هم از سجده بر آدم سرپیچى کردم ، از بهشت بیرونم کرد چرا دوباره راهم داد تا با نیرنگ هایم آدم را مغرور کنم و او هم از درخت منع شده بخورد؛ در نتیجه ، هم من و هم او را از بهشت بیرون کنند، و این کار چه دلیلى داشت ؟ در حالى که اگر دوباره به بهشت راهم نمى داد، آدم براى همیشه در آن جا مى ماند و از مکر و حیله من در امان بود.
ششم ، بر فرض که مرا آفرید و دستورهایى درباره بندگى و شناخت و اطاعت از خود به من داد و من سرپیچى کردم ، و تا قیامت میان ما دشمنى پدید آمد. چرا بار دیگر مرا بر او و فرزندانش چیره ساخت ، به گونه اى که من و اولادم آنان را ببینیم ، ولى آنان من و اولادم را نبینند؟ چرا باید مکر و حیله هاى من در آنها اثر کند ولى قدرت و قوت ایشان در من و اولادم اثر نکند؟ براى این کارش چه حکمتى نهفته بود؟
در حالى که خداوند آنان را بر فطرة اسلام و خداشناسى خلق نمود و ایشان مطیع و فرمان بردار بودند. اگر من بر آنها مسلط نبودم براى ایشان بهتر و موافق حکمت و اراده خداوند بود.
هفتم ، گیرم که من همه کارهاى خود را بپذیرم و به نافرمانى هاى خویش ‍ اعتراف کنم . چرا وقتى من گفتم : خدایا! مهلتم بده تا روز قیامت ، خداوند فرمود: تو را مهلت دادم تا روز معلوم و حرف مرا قبول فرمود و مرا مهلت داد؟ در این مهلت دادن چه حکمتى بود؟ چرا بعد از آن قضایا مرا هلاک نکرد؟ اگر بعد از آن که مرا از بهشت راند، نابود مى کرد و براى همیشه همه آفریده ها، از دست من راحت مى شدند و دیگر شر و فسادى در عالم واقع نمى شد. سپس آن ملعون گفت : آیا اگر همه هستى در خیر بود بهتر نبود تا این که خیر و شر مخلوط هم باشند؟ اگر من نبودم شرى در عالم نبود و عالم یک پارچه خیر بود. آن ملعون در آخرین مناظره اش گفت : دلیل و حجت من بر مخالفتم با حضرت آدم علیه السلام و سجده نکردنم این است . جواب مرا بدهید. اما ملائکه نتوانستند جواب او را بدهند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ